گور کردن

لغت نامه دهخدا

گور کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دفن کردن مرده را. به خاک سپردن مرده: نصر سیار بر واصل عمرو نماز کرده اندر سراپرده خویش گور کردش. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 73 ).
- به گور کردن؛ گور کردن. به خاک سپردن: و او را [ مروان را ] به دمشق به گور کردند.( تاریخ سیستان ص 106 ). سر عبدالرحمن به مصر به گور کردند و جثه او به رخد. ( تاریخ سیستان ). و امیرالمؤمنین مأمون فرمان یافت به روم... و آنجا به گور کردند او را. ( تاریخ سیستان ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دفن کردن مرده را: نصر سیار برو اصل عمرو نماز کرده اندر سراپرد. خویش گور کردش. یا به گور کردن. دفن کردن.

جمله سازی با گور کردن

💡 با ظهور اسلام، زنده به گور کردن دختران که از آداب عرب بود، کنار گذاشته شد، و برای زنان حقوقی مثل مهریه و حق ارث گذاشته شد. همچنین به آنها حق رای و بیعت داده شد؛ با این حال در قرآن آیه ای وجود دارد دستمایه انتقاد قرار گرفته‌است (ترجمه آیه ۳۴ سوره نساء):

💡 امیرکبیر حتی چیزی فراتر از منع شکنجه صرف را در نظر داشت، و علاوه بر آن مجازات‌های وحشتناک و غیرانسانی که تا آن روز بین همه حکام رایج بود را نیز تعدیل نمود و در خصوص برانداختن آن‌ها بسیار تلاش کرد؛ مجازات‌هایی از قبیل زنده به گور کردن، درآوردن چشم، به دهانه توپ بستن، لای دیوار گذاشتن و….

💡 این گزارش هرودوت که می‌گوید زنده به گور کردن، رسم پارسیان است، جای تردید دارد.

💡 در اینکه سنت زنده به گور کردن دختران، در میان تمام اعراب شایع بوده است یا تنها به قبایل معدودی از آنها منتسب بوده است، اختلاف‌هایی وجود دارد.

💡 قرآن با انتقاد به اعراب گزارش می‌کند که با اطلاع از صاحب فرزند دختر شدن، از شدت ناراحتی چهره آنان سیاه می‌شد. منابع اسلامی می‌گویند زنان تا پیش از ظهور اسلام در میان قبایل عرب خود در عربستان، با سنت زنده به گور کردن دختران — به عربی: واد بنات — مواجه بودند.

قرین رحمت یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
چیپ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز