گریب

لغت نامه دهخدا

گریب. [ گ َ / گ ِ ] ( اِ ) معرب آن جریب است و آن مقدار مسافتی است که با دو گاو بتوان زراعت کرد. فَدان. ( المنجد ): درم را به شصت پشیز کردند و گریب ها به شست عشیر. ( التفهیم چ همایی ص 34 ). رجوع به شعوری ج 2 ورق 292 و ورق 308 شود.

فرهنگ فارسی

جریب

جمله سازی با گریب

از آن چون زخم می سازم گریبان پاره از شادی که خونم رزق آن لبهای گلرنگ است می دانم
«و از این رو خودِ نهفتهاش می‌نماید و محمدی که باید جزیرة العرب را به اطاعت درآورد، از گریبان محمدی که سیزده سال
نیست ممکن سر برآرد از گریبان چراغ تا نمی سوزد حجاب بال و پر پروانه را
صد گریبان نسخهٔ رسوایی‌ام اما هنوز یک الف ازانتخاب مشق چاکم ناله است
چندین ماه با مرگ دست به گریبان بود تا سرانجام در ۷ شعبان ۱۳۶۵ ه‍.ق برابر با ۱۷ تیر ۱۳۲۵ ش (۸ ژوئیه ۱۹۴۶ م) به هنگام ظهر در سن ۸۰ سالگی درگذشت.
او پیش‌بینی کرده که سیاست‌های مالیاتی و مقرراتی، گریبان شبکه‌های اجتماعی را خواهد گرفت و به همین خاطر عمر این شبکه‌ها رو به پایان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رویداد یعنی چه؟
رویداد یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز