کشوف

لغت نامه دهخدا

کشوف. [ ک َ ] ( ع ص )ماده شتری که در هرسال باردار شود. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ناقه بر آبستن گشنی کرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کشوف. [ ک ُ ]( اِ ) پراگندگی. افشاندگی. انتشار. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با کشوف

در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو در کشوف مشکلاتش صاحب اعلام کو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حریص
حریص
نقض
نقض
هورنی
هورنی
با دقت
با دقت