پرشعف

لغت نامه دهخدا

پرشعف. [ پ ُ ش َ ع َ ] ( ص مرکب ) پر از سرور و شادی. شادمان.

جمله سازی با پرشعف

مغزم در استخوان بهوایت سرشته است در سینه ام دلست بیاد تو پرشعف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زیبا
زیبا
تخصیص
تخصیص
مهار
مهار
سرانجام
سرانجام