مبارزه انفرادی حر بن یزید بن ریاحی

حر بن یزید ریاحی، که ابتدا فرمانده‌ای از سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا بود، پس از پشیمانی از اقدام خود، به امام حسین (علیه‌السلام) پیوست و در زمره شهدای والامقام این واقعه جای گرفت. هنگامی که حر به سپاه امام حسین (علیه‌السلام) ملحق شد، یزید بن سفیان از قبیله بنی تمیم گفت: «به خدا سوگند، اگر حر را در آن لحظه می‌دیدم، با نیزه بر او می‌زدم.» اما پس از آغاز درگیری‌ها، حر با شجاعت تمام به لشکر عمر بن سعد حمله می‌برد و این بیت از شعر عنتره را زمزمه می‌کرد: «ما زلت ارمیهم بثغرة نحره و لَبَانَه حتی تَسَرْبَلَ بالدم» (همواره با گودی گلو و سینه اسبم به آنان حمله می‌بردم، تا آنکه جامه‌ای از خون در بر کردم). اسب او نیز از نبرد سخت، زخم‌های فراوانی بر گوش و ابرو داشت و خون از زخم‌هایش جاری بود.

در ادامه، حصین بن تمیم، فرمانده نیروهای شرطه ابن زیاد، به یزید بن سفیان گفت: «این همان حر است که آرزوی نبرد با او را داشتی.» یزید در پاسخ گفت: «آری» و سپس به میدان رفت و خطاب به حر گفت: «ای حر بن یزید، آیا می‌خواهی با من بجنگی؟» حر پذیرفت و نبرد تن‌به‌تن آغاز شد. راوی نقل می‌کند که حصین بن تمیم گفت: «به خدا سوگند، یزید به جنگ حر رفت، اما گویی جانش در دست حر بود و در کمترین زمان، حر او را از پای درآورد.» حر علاوه بر یزید بن سفیان، جنگ‌جوی دیگری از قبیله بنی زبید به نام مزاحم بن حریث را نیز به هلاکت رساند. حر بن یزید با این ایثار و پشیمانی به‌موقع، نمادی از تحول و بازگشت به حق شد و حماسه‌ای از فداکاری و شهادت‌طلبی را در تاریخ کربلا به یادگار گذاشت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حُرّ بن یزید ریاحی، فرمانده بخشی از سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا بود، که بعد از ندامت از اقدام خود به امام حسین (علیه السلام)، پیوست و جزء شهدای کربلا گردید.
هنگامی که حر بن یزید به حسین (علیه السّلام) پیوست، مردی از قبیله بنی تمیم از خاندان بنی شقره به نام یزید بن سفیان گفت: به خدا سوگند، اگر حر بن یزید را در آن هنگام که خارج شد و (به حسین (علیه السّلام) پیوست) می دیدم، با نیزه او را می زدم. راوی می گوید: هنگامی که جنگجویان درگیر بودند و می جنگیدند، حر بن یزید بر لشکریان ابن سعد حمله می کرد و این شعر «عنتره» را می خواند: ما زلت ارمیهم بثغرة نحره•• ولبانه حتی تسربل بالدّمپیوسته با گودی گلو و سینه اسبم به آنها حمله می کردم، تا اینکه پیراهنی از خون به تن کرد». بر اثر جنگ و زدوخورد، زخم های زیادی بر گوش و ابروی اسب حر وارد شده بود و خون از زخم ها جاری بود.
مبارزهٔ حر با یزید بن سفیان
حصین بن تمیم، که فرمانده نیروهای شرطه ابن زیاد بود و ابن زیاد او را به همراه ابن سعد به جنگ حسین (علیه السّلام) فرستاده و ابن سعد او را فرمانده شرطه و سوارکاران زره پوش قرار داده بود، به یزید بن سفیان گفت: این همان حری است که تو آرزوی جنگیدن با او را داشتی، یزید گفت: آری؛ و آنگاه به میدان حر رفت و به او گفت: ای حر بن یزید، آیا می خواهی با من مبارزه کنی؟ حر گفت: آری، و سپس به نبرد تن به تن پرداختند. راوی می گوید: من (آن روز) شنیدم که حصین بن تمیم می گفت: به خدا سوگند، یزید به جنگ حر رفت، اما گویی که جانش در دست حر بود و در کمترین زمان، حر او را کشت. حر علاوه بر یزید بن سفیان، مرد دیگری از بنی زبید، به نام مزاحم بن حریث را نیز کشت.

جمله سازی با مبارزه انفرادی حر بن یزید بن ریاحی

پس از چند لحظه، حر بن يزيد رياحى با هزار سوار كه آثار تشنگى در چهره همه نمايان بود، رسيد و حضرت دستور داد تا حر و افرادش و حتى اسبان آنها را آب دهند