لاط

لغت نامه دهخدا

لاط. [ لاطط ] ( ع ص ) مرد پلید: لاطٌ ملطٌ؛ آنکه خود خبیث باشد و یارانش نیز خبیث. ( منتهی الارب ).
لأط. [ ل َءْطْ ] ( ع مص ) فرمودن چیزی یا کسی را به کاری و ستهیدن در آن. || گریزان وشتابان گذشتن و التفات نکردن. || سخت و دشوار شدن بر کسی. || تیر زدن بر کسی. || وام بازخواستن و ستهیدن در آن. || دیر نگریستن به کسی چندانکه دور رود و از نظر غائب شود. || به چوب دستی زدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

فرمودن چیزی یا کسی را به کاری و ستهیدن در آ ن. یا سخت و دشوار شدن بر کسی.

جمله سازی با لاط

محوطه لاطان مربوط به دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان شوشتر، دهستان میان آب، روستای عله واقع شده و این اثر در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۲۱۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز