ادب دادن

لغت نامه دهخدا

ادب دادن. [ اَ دَ دَ ] ( مص مرکب ) تعزیر. تنبیه.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تعزیر تنبیه تربیت کردن.

جمله سازی با ادب دادن

نشان دادن سهم فرهنگ ایرانی و اسلامی و نقش زبان و ادب فارسی در تاریخ و فرهنگ این منطقه، و همچنین بررسی اشتراک‌ها و پیوندهای دیرین این دو سرزمین باستانی، به‌ویژه در دورهٔ بعد از اسلام، ساختار اصلی این دانشنامه است.
اما اينكه به معناى خبر دادن و نقل داستان نيست جهتش اين است كه گرچه خداى تعالى دركلام خود بسيارى از داستانهاى انبياء (عليهم السلام ) و امم گذشته رانقل كرده الا اينكه در آيه مورد بحث، داستانىنقل نشده تا در آخرش بفرمايد: (يقص الحق خداوند داستان راست و خالى از دروغ رانقل مى كند). و اما اينكه به معناى دوم نيست ؟ دليلش اين است كه اگر به آن معنا باشد،خلاصه معناى آيه چنين مى شود كه: سنت خداى تعالى در تدبير مملكت و تنظيم اموربندگانش بر اين جارى است كه همواره حق و حقيقت را تعقيب نموده و از آن پيروى كند. و اينمعنا از اين نظر غلط است كه گر چه خداى سبحان جز به حق حكم ننموده و جز حق رادنبال نمى كند و ليكن ادب قرآن حكيم از اينكه نسبت تعقيب و پيروى به خداى تعالى دهددور است، اگر هم بخواهد چنين معنائى را برساند مى فرمايد: (الحق من ربك ) وهرگز نمى گويد: (الحق مع ربك حق با پروردگار تو است ) براى اينكه در تعبيردومى بوئى از استمداد و تاييد استشمام مى شود كه خود نشانه ضعف است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارین
ارین
کس ننه
کس ننه
سنی چوخ ایستیرم
سنی چوخ ایستیرم
رویداد
رویداد