[ویکی فقه] بَکْرِ بْن ِ مُحَمَّدِ بْن ِ عَلاءِ قُشِیْری، ابوالفضل ربیع الاول ۴۴/ ژوئیه ۵۵، فقیه و قاضی مالکی مصر بود. خاندان بکر از ازد شَنوئه و ساکن در بصره بودند. وی از سوی پدر، نسب به زیاد بن ولید می برد و مادر وی از نوادگان عِمران بن حُصَین، از اصحاب رسول اکرم (ص ) بود. بنابر آنچه درباره سن او می دانیم، می توان تولد او را در حدود سال ۶۴ق /۷۸م تخمین زد، قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۱، ص۹۰، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت، ۳۸۷ق /۹۶۷م. از استادان فقه و حدیث او در بصره می توان از ابراهیم بن حماد ازدی و ابوخلیفه جُمَحی بصری نام برد. محمد داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۰_۲۱، بیروت، ۴۰۳ق /۹۸۳م. وی مدتی ولایت قضای برخی نواحی عراق را برعهده گرفت، قاضی عیاض، ترتیب المدارک، ج۱، ص۹۱، به کوشش احمد بکیر محمود، بیروت، ۳۸۷ق /۹۶۷م. ...
جمله سازی با ابوالفضل بکر بن محمد قشیری
هنگامی که امین دریافت که هارون در توس در بستر بیماری افتاده و در آستانهٔ مرگ است، جاسوسانی، از جمله بکر بن معتمر، را برای دریافت اخبار و اطلاعات و همچنین نامههایی که در آنها وظایف و توصیههایی به سران سپاه برای خدمت به امین درج شده بود، به سمت لشکر هارون فرستاد. هارون با وقوف به این موضوع، بکر بن معتمر را گرفتار ساخت و او را تحت فشار قرار داد، تا مأموریتش را فاش سازد و دستور قتل وی را نیز صادر کرد؛ اما خود، پیش از او وفات یافت و بکر نیز از مرگ رهایی یافت. پس از مرگ هارون، فضل بن ربیع که از هواداران امین بود و سعی داشت تا با نفوذ بر او قدرت خویش را افزایش دهد، با استناد به نامههای امین که در آنان لشکر را به پیمانشکنی و ترک مأمون فراخوانده بود، برخلاف وصیت هارون و بیعتی که با سپاهیان انجام گرفته بود تا با مأمون همراه باشند، سپاهیان را برای بازگشت به بغداد و پیوستن به امین دعوت کرد و آنان را با خود همراه ساخت. طبیعتاً این اقدام بر مأمون گران آمد و او را نسبت به امین دلآزرده ساخت، زیرا او بیعت اهل خراسان را برای امین دریافت کرده بود. امین در طی نامهای به مأمون، خواستار دریافت بیعت همگان برای او توسط مأمون شد و دستور داد تا در این زمینه با شدت عمل، کار را به پیش ببرد. بنابر روایتی، امین در کنار فرمان اخذ بیعت برای خود، دریافت بیعت برای مأمون و مؤتمن (قاسم) را نیز به شخص مأمون ابلاغ کرد. پس از این واقعه، روابط دو برادر قدم به قدم و به صورت تدریجی به تیرگی گرایید..