بخریده
جمله سازی با بخریده
ای عشق تو بخریده ما وز غیر تو ببریده ما ای جامهها بدریده ما بر چاک ما بخیه مزن
در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن صد جان شیرین دادهام تا این بلا بخریدهام
با ساقی سرمست حریفیم دگر بار یک جام شرابی به دو صد جم بخریده
چو شد غلام تو خواجو قبول خویشش خوان که ملک دل بتو دادست و عشق بخریده
ای خسروی که مدحت تو نزد دیگران بخریده ای بنعمت بسیار خویشتن
گفت من باری به جان بگزیدهام پس به ملک عالمش بخریدهام