چاکر زن

لغت نامه دهخدا

چاکرزن. [ ک َ / ک ِ زَ ] ( ص مرکب ) یکی از طبقات چهارگانه زنان در عهد ساسانیان که عنوان خدمتگاری داشتند و ظاهراً کنیزان زرخرید و زنان اسیر جزء این طبقه محسوب میشده اند. مؤلف کتاب «ایران در زمان ساسانیان » درباره حقوق قانونی این نوع زنان می نویسد: «... اما زوجه هائی که عنوان «چاکرزن » داشته اند فقط اولاد ذکور آنان در خانواده پدری پذیرفته میشده است » و جای دیگر مینویسد: «... چون مردی میمرد و فرزندی بالغ نمیگذاشت که جانشین او شود و ریاست خانواده را بعهده گیرد، صغار میت را بقیم میسپردند و اگر میت توانگر بود بایستی شخصی بعنوان «پسرخوانده » قائم مقام او شده ترکه او را اداره کند. و اگر آن مرد «زنی ممتاز» داشت، آن زن بعنوان «پسرخوانده » مدیر ماترک او میشد؛ ولی زوجه ای که «چاکرزن » بود نمیتوانست به این سمت نصب شود وبایستی او را مثل صغار دیگر بقیم بسپارند. در اینصورت پدر آن «چاکرزن » قیم محسوب میگردید و اگر قیم وفات مییافت، برادر «چاکرزن » یا برادری که در میان چند فرزند مقام ارشدیت داشت یا یکی از خویشاوندان نزدیکش قیم او میشد...» و رجوع به فصل هفتم کتاب ایران در زمان ساسانیان تألیف پرفسور ارتور کریستن سن شود.

فرهنگ فارسی

یکی از طبقات چهار گان. زنان در عهد ساسانیان که عنوان خدمتگاری داشتند و ظاهرا کنیزان زر خرید و زنان اسیر جزئ این طبقه محسوب میشده اند.

جمله سازی با چاکر زن

بهشت ماست میخانه در او مغبچهٔ ساقی که حورش هست خدمتکار و غلمانش بود چاکر
بنا بر اقوال بزرگان آنها خود را از ایلی به نام «رِنْد بلوچ» و از نوادگان میر چاکر یکی از مردان اسطوره ای بلوچ می‌دانند.
مر مرا هم چاکری ز آن لشکر فیروزگیر پادشاهی چون ترا باید چنین سردار داشت
در جمع خیل دلبران تو شاه و باقی چاکران در دفتر جان‌پروران روی تو فرد منتخب
شه داده ترجیحش به‌ که‌؟ بر چاکران از بهر چه‌؟ زر می‌دهد کو زر بده تنها نه زر سر نیز هم
بنا بر اقوال بزرگان آنها خود را از ایلی به نام «رِنْد بلوچ» و از نوادگان میر چاکر یکی از مردان اسطوره ای بلوچ می‌دانند.