لغت نامه دهخدا
دف ساز. [ دَ ] ( نف مرکب ) دف سازنده. کسی که دف و طبل می سازد. ( ناظم الاطباء ). دفاف. ( از منتهی الارب ). و رجوع به دف شود.
دف ساز. [ دَ ] ( نف مرکب ) دف سازنده. کسی که دف و طبل می سازد. ( ناظم الاطباء ). دفاف. ( از منتهی الارب ). و رجوع به دف شود.
دف سازنده. کسی که دف و طبل می سازد.
💡 تعدادی از اهالی این روستا با موسیقی مقامی ایران آشنا بوده و ساز تنبور را می نوازند.
💡 در کنسرتها و اجراهای سمفونی، گاه یک ساز باید به مدتی طولانی سکوت داشته باشد، به همین دلیل، از نشانههایی که بیانگر چند میزان سکوت هستند هم استفاده میشود.
💡 نمی دانم چه داری امشب ای بدخوی در خاطر گه از شمع و گه از پروانه می سازی سراغ من
💡 چرا كه وحدت و اتحاد رمز پيروزى شما در اين مبارزه سرنوشت ساز است.
💡 در نهادش تار و شید و سوز و ساز و مرگ و زیست اهرمن از سوزِ او و سازِ او جبریل و حور
💡 جای در دیدهٔ افتادهٔ خود ساز که سرو در کنار لب جو نشو و نما می گیرد