سنگ سبو

لغت نامه دهخدا

سنگ سبو. [ س َ گ ِ س َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) قوسی گوید: نزد درویشان اهل طریق اصطلاحی است که هرکه بی طریقی کند او را سنگ سبو کنند و آن چنان است که مجلسی دارند و نقیب و سایر اهل طریق نشینند و شخص مجرم را سبویی از ریگ پر کرده در گردن آویزند و در مقابل ایستاده دارند تا وقتی که جرم او را عفو کنند. ( آنندراج ). وجه اشتقاق عامیانه. رجوع به سنگ صبور شود. || سبد پر از سنگریزه. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با سنگ سبو

این سخن زردیّ روی خارجی است بلکه خود سنگ سبوی خارجی است
از سنگ سبو ترسد اما چو شود چشمه هر لحظه سبو آید تازان به سوی خاره
عاشقت گوید ای رفیق نکو پیش این بحر، زن به سنگ سبو
که ای سنگ سبوی عز و جاهم به هر راهی که باشم سنگ راهم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تخصیص یعنی چه؟
تخصیص یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز