سرمست شدن

لغت نامه دهخدا

سرمست شدن. [ س َ م َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مست گشتن:
چو سرمست شد نوذر شهریار
به پرده درون رفت دل کینه دار.فردوسی.در آینه عنایت صیقل شناخته
زوقبله کرده و شده سرمست و مستهام.خاقانی.

فرهنگ فارسی

مست گشتن

جمله سازی با سرمست شدن

دهاق تسنيم جام مالامال و پياپى شراب خالص توليد و وحدت ناب است و آن رااز ساقى جواد خواستن و از ولاى الوهى سرمست شدن گواراست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیقه
سلیقه
میلف
میلف
چیره
چیره
فال امروز
فال امروز