جان سوزی

«جان‌ سوزی» واژه‌ای فارسی است که از ترکیب «جان» و «سوزی» ساخته شده است. این اصطلاح به حالتی از شدت اندوه، درد یا رنج اشاره دارد که گویا روح یا جان انسان را می‌سوزاند. بنابراین در معنای اصلی، جان‌ سوزی بیانگر غم و اندوهی عمیق و طاقت‌فرساست.

این واژه بیشتر در حوزه ادبیات و گفتار عاطفی به کار می‌رود. شاعران و نویسندگان برای توصیف مصیبت‌ها، جدایی‌ها یا سوگواری‌ها از آن استفاده کرده‌اند. «جان‌ سوزی» علاوه بر جنبه فردی، می‌تواند در بستر جمعی نیز به کار رود؛ مانند زمانی که جامعه‌ای در سوگ یا اندوهی بزرگ قرار می‌گیرد.

مفهوم «جان‌ سوزی» فراتر از یک غم ساده است و شدت و ژرفای رنج را نشان می‌دهد. این واژه اغلب برای توصیف سوگ‌های بزرگ، عشق‌های نافرجام یا مصائب تاریخی به کار می‌رود. در فرهنگ فارسی، این عبارت نشانه عمق احساسات انسانی و تأکیدی بر ناتوانی کلمات در بیان کامل اندوه است.

لغت نامه دهخدا

جان سوزی. ( حامص مرکب ) عمل جانسوز:
رای تو بکین توزی دارد سر جانسوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی تر.خاقانی.رجوع به جان سوز شود.

فرهنگ فارسی

عمل جانسوز

جمله سازی با جان سوزی

مرا جان سوزی و دل باز ندهی وگر کشته شوم آواز ندهی
ز جان سوزی و دلسوزی چه خیزد ز موری درچنان روزی چه خیزد
عشق او آتشی است جان سوزی رشتهٔ شمع جان از آن سوزد
گه در دم نایی بدمی نغمه دلکش گه ناله جان سوزی از نی به در آیی
میخورد خون جگر بی تو، به جان سوزی کمال می خورد سوگند باور کن به جان خویشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال ورق فال ورق فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت