سارقه

لغت نامه دهخدا

( سارقة ) سارقة. [ رِ ق َ ] ( ع ص، اِ ) تأنیث سارق. رجوع به سارق شود. || غُل. ( شرح قاموس ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مونث سارق، زن دزد، سوارق جمع
مونث سارق زن دزد.

جمله سازی با سارقه

اين آيه در موضع تعليل مطلب آيه سابق است، كه سخن ازقبول توبه سارق و سارقه داشت، و مى فرمود: اگر آن مرد و اين زن دزد توبه كنند وبعد از آنكه ظلم كردند، خود را اصلاح نمايند خداى تعالى توبه شان را مى پذيرد،براى اينكه خداى سبحان بعد از آنكه مالك آسمانها و زمين است، و بعد از آنكه هر مالكىمى تواند در مملكت و ما يملك خود و در رعيت و ملك خود هر حكمى كه دوست مى دارد بكند، وهر اراده اى كه بكند چه عذاب باشد و چه رحمت به كرسى بنشاند، يكى از عذاب و يكىديگر را آمرزش ‍ بدهد، تا ببينى حكمت و مصلحت چه اقتضا كند، پس او مى تواند سارق وسارقه را اگر توبه نكنند عذاب كند و اگر توبه كنند بيامرزد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال مکعب فال مکعب فال کارت فال کارت فال فنجان فال فنجان