کبود کردن

لغت نامه دهخدا

کبود کردن. [ ک َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نیلی کردن. به رنگ کبود درآوردن. ازرق ساختن:
هان تا نفریبد این عجوزت
چون خود نکند کبود و کوزت.نظامی.

فرهنگ فارسی

برنگ کبود در آوردن

جمله سازی با کبود کردن

سنگ کبود ماسه‌سنگ یا لای‌سنگ و ریزدانهٔ فلداسپاتی و میکایی، به رنگ خاکستری مایل به سبز یا آبی تیره که به آسانی در امتداد لایه‌بندی می‌شکافد و لایه‌های نازک را تشکیل می‌دهد، از این نوع سنگ معمولاً در فرش کردن پیاده‌رو استفاده می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
رویش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز