چشم زنی کردن

لغت نامه دهخدا

چشم زنی کردن. [ چ َ / چ ِ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) منع کردن و تعرض نمودن و ممانعت کردن. || در حبس کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

منع کردن و تعرض نمودن و ممانعت کردن ٠ یا در حبس کردن ٠

جمله سازی با چشم زنی کردن

سردار اگرت مردمک این است و سرشک تا چشم زنی جای تر است و بچه نیست
دریا چو نهاد روی در باطنِ مرد با چشم زنی هر دو جهان غرق کند
منشین ز سر پای که تا چشم زنی همچون شمعت بر سر پا باید مُرد
تا چند کنی جمع که تا چشم زنی فرمان آید که جمله بگذار و برو
از خواب درآی ای دلِ سرگشته که زود تا چشم زنی به خواب درخواهی شد
ز دولتی به چه نازی که تا که چشم زنی اثر نبینی ازو در جهان اگر بینی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
علت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز