چرک گرفتن

لغت نامه دهخدا

چرک گرفتن. [ چ ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) چرک شدن. چرکین شدن. پیدا شدن چرک در تن یا جامه و امثال آن. کثافت گرفتن. شوخگن شدن. رجوع به چرک و چرک شدن شود. || ستردن چرک از تن. چرک کردن. شوخ گرفتن. پاک کردن تن از شوخ و چرک. رجوع به چرک و چرک کردن شود.

فرهنگ فارسی

چرک شدن. چرکین شدن

جمله سازی با چرک گرفتن

دربارهٔ پشت پا زدن عطّار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، داستانی است که جامی نقل می‌کند: عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت؛ که البته این روایت، به‌هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست زیرا که زهد عطار از همان ابتدای کودکی نمایان بوده‌است.
شوستر در ادامه با در نظر گرفتن اثرات بالقوه روانی‌اجتماعی این بیماری، اضافه کرد که پوست عضوی ارتباطی است و هیدرآدنیت چرکی می‌تواند باعث ایجاد پریشانی‌های روانی مثل بیزاری و انزجار از چهره، خوی و سلامتی خود شود که شوستر «شواهد بسیار» از چنین احساساتی در مکاتبات مارکس یافته است. شوستر در ادامه سؤالی مطرح می‌کند که آیا تأثیرات ذهنی این بیماری بر آثار مارکس نیز اثرگذار بود یا حتی به او در شکل‌دهی نظریه ازخودبیگانگی یاری رساند؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی