نمایش کردن

لغت نامه دهخدا

نمایش کردن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جلوه کردن:
دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.فردوسی. || نمودن. راه نمائی کردن. دلالت کردن:
مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.فردوسی. || تظاهر کردن:
به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.فردوسی.

فرهنگ فارسی

جلوه کردن

جمله سازی با نمایش کردن

کار کردن با چوب و فلز، کم‌کم چیزهایی از سنت را وارد کار او می‌کند. رابطه چوب و فلز و رابطه سنت و مدرنسیم، چیزهایی است که به‌طور ناخودآگاه در کارهایش پدیدار می‌شوند. عماد آثارش را در گالری برگ به نمایش می‌گذارد. مهدی حسینی دربارهٔ این نمایشگاه می‌نویسد:
کاربران برای مقاصد تحلیلی خود می‌توانند سطرها و ستون‌های این جدول را جهت مشاهده یا خلاصه کردن اطلاعات به روش‌های مختلف، مدیریت کنند. هر گزارش جدول محوری در اکسل، پایه و اساس ایجاد یک گزارش جدول محوری است که داده‌ها را به صورت نمودار نمایش می‌دهد.
به این دلیل که مدلهای پارامتریک در صداها معمولاً به پارامترهای بسیاری نیاز دارند، از این ویژگیها برای خلاصه کردن ویژگی‌های چندین پارامتر در یک نمایش فشرده یا برجسته تر استفاده می شود.
در صحنه‌ای از فیلم غریزه اصلی در حالی که بازجو در حال صحبت کردن با شارون استون است تصویر مبهمی از آلت تناسلی استون به نمایش درمی‌آید. این پلان بعدها باعث جنجال فراوانی شد. شارون استون یکی از دلایل فروش بالای این فیلم را این صحنه دانسته‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیم
سلیم
فمبوی
فمبوی
افراهیم
افراهیم
دانش آموز
دانش آموز