نشخوار زن

لغت نامه دهخدا

نشخوارزن. [ ن َ / ن ُ خوا / خا زَ ] ( نف مرکب ) آنکه نشخوار کند. که نشخوار زند. نشخوارکننده:
ابیات سرخر است شترگربه ز آنکه هست
نشخوارزن چو اشتر و چون گربه تیزچنگ. سوزنی.

فرهنگ فارسی

آنکه نشخوار کند. که نشخوار زند. نشخوار کننده.

جمله سازی با نشخوار زن

طرح قصه‌های بلزباب در اصل پیرامون نشخوار تأملات موجودی فرازمینی به نام «بلزباب» می‌گردد که آن‌ها را هنگام سفر در فضا به سوی سیارهٔ زادگاه بلزباب «کَرَتس» با کشتی فضایی کَرنَک برای نوه‌اش هسین تعریف می‌کند. بیشتر، روایت ماجراجویی‌ها و زحمتهای بلزباب در میان «موجودات سه‌مغزی» (مردمان) سیارهٔ زمین است. بلزباب کل تاریخ رفتارها و آداب و روسم غریب این موجودات را شرح می‌دهد.
کسانی که تمایلات کمال‌‌پرستی ناسازگار از خود نشان می‌دادند، نظیر نشخوار فکریِ رویدادهای گذشته یا تمرکز روی اشتباهات، تمایل داشتند برای کنار آمدن با استرس، از روش‌های بیشتر انفعالی و غیرفعال یا اجتناب گرایانه استفاده کنند.
و نيز از همين باب است (كظم البعير اذا ترك الاجترار) يعنى شتر از نشخوار كردنبازايستاد و (كظم السقاء بعد ملئه ) يعنى درب مشك را بعد از پر شدنش بست.
تغذیه گوزن‌ها بیشتر از علف‌ها و شاخ و برگ گیاهان می‌باشد، گاهی اوقات نیز از سرشاخه‌های درختان یا از پوست ساقه آن‌ها استفاده می‌کنند. گوزن‌های زرد ایرانی اغلب اوایل صبح قبل از طلوع آفتاب یا عصر به چرا می‌پردازند و بقیهٔ روز را به نشخوار کردن یا استراحت می‌گذرانند. چنانچه در نزدیکی محل زندگی گوزن‌ها گندمزار یا مزرعه‌ای باشد، گاهی به‌طور شبانه به این مزارع دستبرد می‌زنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فاب
فاب
چوخ
چوخ
کص
کص
فال امروز
فال امروز