نزدیک رفتن

لغت نامه دهخدا

نزدیک رفتن. [ ن َ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) پیش رفتن. جلو رفتن. جلو آمدن. رجوع به نزدیک شود.

فرهنگ فارسی

پیش رفتن جلو رفتن جلو آمدن.

جمله سازی با نزدیک رفتن

کیم جی سوک نایب رئیس و برنامه‌ریز اجرایی جشنواره فیلم بوسان کره جنوبی در حالی که برای حضور در جشنواره کن ۲۰۱۷ به فرانسه سفر کرده بود در سن ۵۷ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. منابع نزدیک به جشنواره کن اعلام کرده‌اند که «کیم جی سوک» روز پنج شنبه به دلیل احساس درد در ناحیه قفسه سینه ترجیح می‌دهد به جای همراهی همکارانش و رفتن به جشنواره در آپارتمان اشتراکی در کن بماند. زمانی که همکاران او به آپارتمان بازمی‌گردند با بدن بی‌جان او مواجه می‌شوند.
برآ از خویش و در گلزار مقصد کامرانی کن ز خود رفتن به سالک می‌کند نزدیک منزل را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال میلادی فال میلادی فال عشقی فال عشقی فال پی ام سی فال پی ام سی