عبارت «قلع و قمع کردن» ترکیبی از دو واژه عربی «قلع» و «قمع» است. واژه قلع در اصل به معنی «کَندن، ریشهکن کردن، برکندن از جای» است، و واژه قمع به معنای «سرکوب کردن، فرو نشاندن، خاموش ساختن و بازداشتن» میباشد. هنگامی که این دو واژه در کنار هم میآیند، بار معنایی شدیدی پیدا میکنند و به معنی «بهکلی نابود کردن و از ریشه برانداختن» به کار میروند.
در کاربرد ادبی و تاریخی، «قلع و قمع کردن» بیشتر درباره دشمنان، شورشیان، یا فساد و ظلم گفته میشود؛ یعنی از میان بردنِ کامل گروه یا پدیدهای به گونهای که اثری از آن باقی نماند. در متون تاریخی فارسی، پادشاهان و فرمانروایان وقتی میخواستند از سرکوب کامل مخالفان سخن بگویند، از این ترکیب بهره میبردند، مانند: «سپاه سلطان، شورشیان را قلع و قمع کرد»، یعنی آنان را بهتمامی از میان برداشت.
در زبان امروزی نیز این ترکیب همچنان کاربرد دارد، اما گاه به صورت استعاری به کار میرود. مثلاً میگویند «دولت درصدد قلع و قمع فساد اداری است» یا «نقد تند نویسنده همهی خرافات را قلع و قمع کرد»، که در این موارد مقصود از میان بردن و نابودی کامل است، نه لزوماً کشتن یا ویران کردن. در نتیجه، «قلع و قمع کردن» به طور کلی به معنی ریشهکن ساختن، نابود کردن، برانداختن کامل و پایان دادن قاطعانه به چیزی یا کسی است.