عزم داشتن

لغت نامه دهخدا

عزم داشتن. [ ع َ ت َ ] ( مص مرکب ) قصد داشتن. تصمیم داشتن. بر آن بودن: درویش دید که شاهزاده بجانب او عزم آمدن دارد. ( گلستان ).
عزم دارم کز دلت بیرون کنم
وَاندرون جان بسازم مسکنت.سعدی.گر این خیال محقق شدی به بیداری
که روی عزم همایون ازین طرف داری.سعدی.عزم دیدار تو دارد جان برلب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما.حافظ ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

قصد داشتن تصمیم داشتن

جمله سازی با عزم داشتن

💡 تفسير متن مقدس اگر به استناد قطع روانى انجام شد، محصولى جز اقناع قطاعان روانى ندارد؛ زيرا فاقد مبادى فكرى است و از اين روقابل انتقال علمى به ديگران نيست. آنچه ماء معين و چشمه جارى است، قطع منطقى است كه بر اثر داشتن مبادى استدلال قابل سرايت به پژوهندگان ديگر است. شك در مبادى تصديقى نيز همانند قطع چه منطقى باشد و چه روانى، داراى اثر مخصوص خود است؛يعنى سبب تزلزل در تصميم گيرى و نوسان در عزم و اراده است. انسان شاك مادامى كه گرفتار اين حالت است، هرگز در تفسير متن به نتيجه اى روشن نمى رسد و هم اره بااحتمال، شايد، ليت و لعل مى گذراند.

💡 ضمير در (تملكهم ) به اهل سبا و توابع آن بر مى گردد و جمله (و اوتيت منكل شى ء) وصف وسعت مملكت و عظمت سلطنت آن زن است، و همين خود قرينه است بر اينكهمنظور از (كل شى ء) در آيه هر چيزى است كه سلطنت عظيم محتاج به داشتن آنها است،مانند حزم و احتياط و عزم و تصميم راسخ و سطوت و شوكت و آب و خاك بسيار و خزينهسرشار و لشكر و ارتشى نيرومند و رعيتى فرمان بردار، ليكن از بين همه اينها، تنهانام عرش عظيم را برد.

اصرار یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز