صولت کردن

لغت نامه دهخدا

صولت کردن. [ ص َ / صُو ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خشم کردن. تندی کردن:
تو جفا کنی و صولت، دگران دعای دولت
نه عجب بدین لطافت که تو پادشاه داری.سعدی.رجوع به صولت شود.

فرهنگ فارسی

خشم کردن

جمله سازی با صولت کردن

شیخ خزعل که در منطقهٔ حکومت خود با بختیاری‌ها در رقابت بود، در سال ۱۳۲۸ قمری (۱۲۸۸ خورشیدی، ۱۹۱۰ میلادی) با والی پشتکوه و نیز صولت‌الدوله قشقایی پیمان اتحاد سه‌جانبه‌ای امضا کرده‌بود. او با افزایش فشار رضاخان و تلاش‌های او برای محدود کردن قدرتش تصمیم گرفت بار دیگر با ایلات و سران عشایر پیرامون خود پیمان اتحاد امضا کند و این اتحاد به صورت تأسیس کمیتهٔ قیام سعادت خود را نشان داد.
صولت الدوله قشقایی هم عضو این فرقه بود هر چند که در برنامه حزبی محدود کردن عشایر از اصول کار بود.[نیازمند منبع]