شکستگی جابه جا

فرهنگستان زبان و ادب

{displaced fracture} [ارتاپزشکی] نوعی شکستگی که در آن پس از شکستگی، دو سر استخوان شکسته از هم جدا و از محل طبیعی خود دور شده باشد

جمله سازی با شکستگی جابه جا

حلقه غیر متمرکز محلی یا واگشایی حلقه محلی یک روش تنظیم مقررات است برای اجازه دادن به چندین اپراتور مخابراتی جهت کنترل سیگنال‌های تلفنی که در اصل توسط شرکت اصلی مخابرات کنترل می‌شود؛ بدین ترتیب طبق این قانون اپراتور مخابراتی غالب در بازار باید شبکه دسترسی خود را در اختیار دیگر اپراتورهای مخابراتی قرار دهد تا روی آن سرویس ارائه نمایند. این روش بیشتر در کشور توسعه یافته برای جابه جای داده که حجم بالای دارند صورت می‌گیرد.
سقف صلب سقفی است که وقتی نیروی زلزله به آن وارد شود، مجموعه با هم جابه جا می‌شود و نیروی زلزله نمی‌تواند آن را خم کند و سقف فقط جا به جا می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خوار
خوار
اورگیم
اورگیم
سنی چوخ ایستیرم
سنی چوخ ایستیرم
بررسی
بررسی