زانو بر خاک مال

لغت نامه دهخدا

زانو بر خاک مالیدن. [ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) زانوبر زمین نهادن. || کنایه از نهایت مؤدب و متواضع بودن است. ( مجموعه مترادفات ):
دو زانوی ادب مالید بر خاک
گریبان قلم زد بر رقم چاک.زلالی ( از مجموعه مترادفات ص 410 ).

جمله سازی با زانو بر خاک مال

بگرفت چرخ واپسین و افشرد زانو بر زمین چون‌ جسته‌ شیری‌ از کمین‌ بر پشت‌ نخجیر از غضب
یا نه بنشسته به زانو بر ماه مدنی از سوی راست بلال از طرف چپ قنبر
ز بیتابی گریزانست جان دردمند ما نشیند چار زانو بر سر آتش سپند ما
روزی به دو زانو بر دلدار نشستم گفتم که تویی قبله من گفت که هستم
ابوشعساء اول سواره به ميدان رفت و پس از آن كه اسبش پى گرديد به سوى خيمه هابازگشت و در مقابل خيمه ها زانو بر زمين گذاشت و يكصد تير كه به همراه داشت همه رابه سوى لشكر كوفه انداخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کپه اقلی
کپه اقلی
کریم
کریم
طولانی
طولانی
مأوا
مأوا