زاغ ده

لغت نامه دهخدا

زاغ ده. [ دِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خوارچ بخش مرکزی شهرستان آمل. واقع در 10000گزی شمال آمل و 4000گزی خاور راه آمل به محمودآباد. منطقه آن دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی و زبان اهالی مازندرانی و فارسی و آب آن از رودخانه هراز و چشمه اوج آباد است. دارای محصول برنج، غلات، پنبه و حبوب میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
و رجوع به سفرنامه مازندران رابینو ص 114 شود.

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان خوارچ بخش مرکزی شهرستان آمل

جمله سازی با زاغ ده

مهربانی بین که خون از ناله بلبل چکد گر به طرف باغ ما آواز زاغی گم شود
نه بیم وعظ و نصیحت نه بانگ بوم و غراب نه‌خوف‌شحنه‌و مفتی نه صوت زاغ و زغن
دست‌اندرکاران تولید این قطعه که در بازی‌های گرسنگی: زاغ مقلد - بخش ۱ (اقتباس سینمایی اصلی) حضور داشتند، افراد ذیل هستند:
نمونه شعر در کتاب فارسی دوم دبستان سال ۱۳۶۰ به نام روباه و زاغ آمده‌است.
چراغان می کنم هر شام و بخت تیره می آید تماشا می توان کردن به شبها گشت زاغ من
سپس امويان دستور بازسازى قصر، و مجددا دستور تخريب آن را در همان نيمه دوم قرناول هجرى صادر كردند. و اين قصر تاكنون ويران مانده و خوابگاه زاغان و بومها مىباشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال نخود فال نخود فال کارت فال کارت فال ماهجونگ فال ماهجونگ