رو پنهان کردن

لغت نامه دهخدا

رو پنهان کردن. [ پ َ /پ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خود را نشان ندادن. مخفی کردن چهره را و حجاب گرفتن. خود را از دیده نهان کردن.

فرهنگ فارسی

خود را نشان ندادن مخفی کردن چهره را و حجاب گرفتن

جمله سازی با رو پنهان کردن

نیست از نور حقیقت هیچ چشمی بی نصیب از که رو پنهان کند حسنی که عالمگیر شد
گوشه گیری فیضها دارد درین وحشت سرا قطره از دریا چو رو پنهان کند گوهر شود
هیچ نقشی نیست کز آیینه رو پنهان کند دل چو روشن شد کتاب و دفتری در کار نیست
در نقاب خامشی یک چند رو پنهان کنم بکر معنی را ازین نامحرمان دارم دریغ
از نفاق دوستان، دشمن گوارا می شود مرهم خاری که رو پنهان نماید سوزن است