رو بستن

لغت نامه دهخدا

رو بستن. [ ب َت َ ] ( مص مرکب ) رو گرفتن. حجاب بر چهره گرفتن. رجوع به روبسته شود. || زفت شدن و غلظت پیدا کردن روی مایعی چون شیر و آش و ماست پس از سرد شدن و غیره. ( یادداشت مؤلف ). || صاحب آنندراج ذیل رو بستن دماغ گوید: مرادف گرفتن است:
دماغم بسته رو بر نکهت گل
به عطر بیخودی بگشاد آغوش.طالب آملی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

رو گرفتن حجاب بر چهر گرفتن

جمله سازی با رو بستن

بسیار شبیه آوار است ولی پهنای آن سیزده الی پنج سالنتی متری است و برای بستن بچه و نوزاد در گهواره استفاده می‌شود.
مروت نیست دست خواهش ما برقفا بستن پس از عمری که نخل آرزومندی به بار آمد
لرد کرزن وزیر وقت امور خارجه بریتانیا، برای این کار قراردادی طراحی کرد که به قرارداد ۱۹۱۹ شهرت یافت. مطابق این پیمان، دست دولت بریتانیا در امور مالی و نظامی ایران باز می‌شد. قراردادی که دولت بریتانیا سعی در بستن آن با دولت ایران کرد ولی با مخالفت ایرانیان موفق نشد.
بزر توان چو کمر خویش را برو بستن که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش
(صر) و (اصرار) از يك ريشه هستند و به معنى بستن چيزى توام با شدت مى آيدو در اينجا به معنى شدتى است كه در باد باشد، خواهبشكل يك باد سوزان و يا سرد و خشك كننده.
چون سایه عالمی‌ست به زیر نگین ما گر سر به دوش جبههٔ هموار بستن است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گواد یعنی چه؟
گواد یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز