رخ برافروختن

لغت نامه دهخدا

رخ برافروختن.[ رُ ب َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) رنگ به چهره آوردن. به رنگ آوردن رخسار. رنگ رخساره بگردانیدن بسبب حالتی درونی و آن گاه از شادی و فرح و انبساط باشد و گاه از خشم و غضب و گاه از نازش و فخر به چیزی:
ز گفتار او رخ برافروخت شاه
بخندید و رخشنده شد پیشگاه.فردوسی.اگر به کثرت سواد سوار و پیاده خویش رخ برافروخته ای ساعتی با ما اسب در میدان محاربت افکن تا شهسواری استادان حاذق مشاهدت کنی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 108 ).
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم.حافظ.

فرهنگ فارسی

رنگ بچهره آوردن برنگ آوردن رخسار

جمله سازی با رخ برافروختن

1 - انگيزه مذهبى: مسلمانان معاصر جنگهاى صليبى، اعم از سلاطين، اميران، نويسندگانو ساير مردم بر اين عقيده بودند كه نخستين انگيزه صليبيها بر پايه اعتقادات دينى ومذهبى قرار داشت و نقش فعالى كه ارباب كليسا ورجال دين مسيح در برافروختن آتش جنگ داشتند، اين نظر را قوت مى بخشد.
از گرمی شوقت که دمادم شود افزون چون شعله برافروختن من شده نزدیک
عـاليترين تجليات هدايت كتب آسمانى، برافروختن نور توحيد در دلها است كه نتيجه آن(از همه بريدن و به خدا پيوستن ) و بر او تكيه كردن است.
خلیفه‌های فاطمی نیز چندین‌بار برافروختن آتش و آب‌پاشی در نوروز را ممنوع اعلام کردند.
ياد آوردن حق روشى مؤ ثر و مفيد در برافروختن شعله آتش عشق بهكمال مطلق و سوزاندن كمالات موهوم است. به تعبير ملاى رومى به وسيله ياد خدا مىتوان وسوسه هاى گمراه كننده غولهاى بيابان نفس ‍ را سوزاند و چشمدل خود را از پستيهاى دنيا فرو بست و به كمالات حقيقى باز كرد.
در نوروز سال ۱۹۹۰ میلادی دانشجویان کُرد دانشگاه دجله در دیاربکر برای برپا کردن آتش نوروز و برگزاری این جشن در حال تدارک بودند، اما حکومت ترکیه با اعزام ارتش و نیروهای امنیتی و حمله به دانشگاه مانع از برافروختن آتش و برگزاری جشن نوروز شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دول یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز