ذو جلاجل

لغت نامه دهخدا

ذوجلاجل. [ ج َ ج ِ ] ( ع ص مرکب ) دف ذوجلاجل، دورویه که به پیرامون زنگله ها دارد که چون دف را نوازند آن زنگله ها نیز آواز دهند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) دف ذو جلال. آلتی موسیقی دو رویه که در پیرامون خود زنگله ها دارد و چون دف را نوازندگان آن زنگله ها نیز آواز دهند.
دو رویه که به پیرامون زنگله ها دارد که چون دف را نوازند آن زنگله ها نیز آواز دهند.

جمله سازی با ذو جلاجل

💡 خیز ای دل که در این قافله امشب من و تو نگذاریم که افغال ز جلاجل خیزد

💡 باز روح ار ز پی صید روان شد، آن تن که بدل همچو جلاجل کند افغان اینجاست

💡 خوکرد طمع بر نظر عاطفت تو خو کرده بود باز به آواز جلاجل

💡 تا بخوابد فتنه‌ در عهدت‌ به‌خواب نیستی دایهٔ گردون ز مهر و مه جلاجل ساخته

💡 سیف فرغانی بر اوج عشق ما پرواز تو چون نهان ماند که زیر پر جلاجل داشت باز

چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز