در ادمی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با در ادمی
اگر پری طلبم چون تو آدمی نبود در آدمی نگرم چون تو کس پریوش نیست
در آدمی هنری به ز عشق نتوان یافت اگر به عشق نیی زنده مردهای در گور
ای رایت حسن تو روان کشتن عشاق در آدمیان فتوی قربان ز که پرسم؟
کاصل در آدمی سرّ است نه سر سر بود همچو باد (؟پا) و سرّ چون پر
در آدمی به صورت خاکی نظر مکن نقد نه آسمان به زمینی سپردهاند