خشک پهلو
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خشک پهلو
این شکر چون کنیم که پهلوی خشک ما در زیر بار منت نقش حصیر نیست
حزین، از آن عقیق کم سخن دارم لب خشکی دهان او به عیش تنگدستان میزند پهلو
ما را به بوریای گران جان چه نسبت است پهلوی خشک ما به زمین آشنا نشد
ز بس پهلوی موج او در آیین کرم خشک است ز دریا میکند از ننگ پهلو را زمین خالی
از دست خود بود چو سبو متکا مرا پهلوی خشک خویش بود بوریای من