جلال کیا
فرهنگ فارسی
جمله سازی با جلال کیا
پس از شروع نبرد و رسیدن خبر حضور سادات گیلان به گوش جلال متمیر، وی اعلام نمود که به شرط میانجیگری علی کیا و دریافت اماننامهای برای فرزندانش، تسلیم خواهد شد. پس از انجام درخواستهای کیاجلال، او درهای قلعهاش را گشود و طبق پیامش تسلیم شد. پس از تسخیر دژ، سادات مرعشی اموال دیوانی و اموال باقیمانده از دوران حکومت باوندیان را جدا نموده و اموال کیاجلال متمیر را به وی بازگرداندند. او نیز بخشی از این اموال را به سادات گیلان و بخش دیگری را به سادات مرعشی اهدا نمود. پس از آن نیز کیاجلال را به ساری منتقل نمودند و قلعهٔ فیروزکوه را از آن پس به عنوان انبار ذخایر محفوظ داشتند.
فرزندان میربزرگ با تذکر به پدر خویش دربارهٔ جلالیان، از وی خواستند که در این نبرد شرکت نماید. سید قوامالدین نیز درخواست فرزندان را پذیرفت. سپس میربزرگ هوادارانش را بر دفع «فتنه» فراخواند و خود نیز به میدان نبرد آمد. در نبرد پاولرود (باولرود)، که بین دو سپاه صورت گرفت کیا جلالیان شکست سختی متحمل شده و عقبنشینی نمودند و بدین ترتیب مامطیر فتح شد. سپس مرعشیان نام بارفروشده را به آنجا اطلاق کردند. پس از قتل عبدالله، فرزند ارشد میربزرگ، سید قوامالدین آنان را همدست چلاویان و مجری طرح آنان معرفی نمود و فرمان انتقام را صادر نمود که موجب شد کمالالدین به قلمرو جلالیان تهاجم نماید. در پس این حمله، کیافخرالدین جلال و سپس کیاوشتاسف به همراه فرزندانشان کشتهشدند. کمالالدین در ساری مستقر گردید و حکومت آن شهر را به دستور پدر به عهده گرفت.