تنک فهم

لغت نامه دهخدا

تنک فهم. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ف َ ] ( ص مرکب ) کسی که قوه مدرکه وی سست و ضعیف باشد. ( ناظم الاطباء ):
به صد جانش خریدم کی روا باشد که بفروشم
به تحسین تنک فهمان و احسان لئیمانش.عرفی.|| تنک حوصله. ( آنندراج ). رجوع به تنک ظرف و تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

کسیکه قوه مدر که وی سست و ضعیف باشد. یا تنک حوصله.

جمله سازی با تنک فهم

گر فهم کند طوطی شیرین سخنش را بر تنک شکر نیک گزیند دهنش را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کیری
کیری
کپه اقلی
کپه اقلی
داشاق
داشاق
فال امروز
فال امروز