لغت نامه دهخدا
بی شویی. ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیشوی. بی شوهری.
بی شویی. ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیشوی. بی شوهری.
حالت و کیفیت بی شوهر.
💡 دیده ناپاک است تا شویی روان کن اشک را پرده افلاک است تا سوزی بر افروز آه را
💡 تعیین محل حفاری در صنعت نفت کاریست که مهندسین زمینشناس انجام میدهند و پس از آن با هماهنگی با مهندسین مخزن و تعیین محل دقیق وجود نفت عملیات حفاری آغاز میگردد. با توجه به فاکتورهایی مثل ساختار زمین، نوع معدن، اندازه معدن و … متخصصان تصمیم میگیرند که از چه نوع حفاری بهره ببرند. حفاریها میتوانند در انواع کرگیری، چکشی، شست و شویی، پودری و… باشند.
💡 رو را به آب چشم خود میشو که تا یابی صفا گر روی خود شویی چو ما باشی چو ما پر آبرو
💡 به آب بینیازی چهرهٔ جان آن زمان شویی که همچون خواجه گرد هستی از دامن برافشانی
💡 خسرو چو جان نیافت به عشق تو مرد نیست زین ره به خون دیده چه شویی تو دست را