بد ذهنی

لغت نامه دهخدا

بدذهنی. [ ب َ ذِ ] ( حامص مرکب ) کندذهنی. کودنی. مقابل تندذهنی. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

کند ذهنی کودنی مقابل تند ذهنی.

جمله سازی با بد ذهنی

این اثر نشان دهنده شالوده شکنی زبانی توسط دوبووار است. دوبووار در این کتاب به پوچی جامعه تکنوکرات اشاره می‌کند که در آن ایده‌ها و احساسات در عبارات پوچ یک آگهی‌نویس گنجانده شده است.[نیازمند منبع] تصاویر زیبا تلاش دارد تا سردرگمی و عدم ثبات ذهنی زنان را در دوره‌های مختلف اجتماعی و تاریخی فرانسه نشان دهد.[نیازمند منبع]
روان‌کاوی یا روان‌تحلیل‌گری، نظریه‌ای دربارهٔ عملکرد ذهن، اختلال‌های روانی و نام شیوه‌ای روان‌درمانی است که بر این فرض اساسی استوار است که بیشتر فعالیت‌های ذهنی و پردازش آن‌ها در ناخودآگاه رخ می‌دهد. ولی ژاک لاکان می‌گوید روان‌کاوی کاری است که یک روان‌کاو می‌کند.
نشانگان جانسون بلیزارد (به انگلیسی:Johanson–Blizzard syndrome مخفف آن:JBS) یک بیماری نادر است که نحوه توارث آن به صورت اتوزوم مغلوب است و می‌تواند چندین ارگان در بدن را درگیر کند. در این بیماری لوزالمعده، جمجمه و گوش تکامل غیرطبیعی دارند و عقب ماندگی ذهنی، اختلال شنوایی و اختلال رشد با آن همراهی دارد. بعضی این بیماری را نوعی دیسپلازی اکتودرمی در نظر می‌گیرند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت فال فرشتگان فال فرشتگان