بادام یار

لغت نامه دهخدا

بادام یار. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان گاوگان بخش دهخوارقان شهرستان تبریز، در 12هزارگزی جنوب خاوری دهخوارقان و 12هزارگزی شوسه ٔتبریز - دهخوارقان قرار دارد. منطقه ای است جلگه ای ومعتدل با 252 تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش غلات، توتون، بادام، کنجد و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی از تبریز

جمله سازی با بادام یار

مرا ز شیوه ی بادام و شکل پسته و گل خیال چشم و لب و روی یار می آید
زهر چشم یار کم از خنده شیرین نشد قند تلخی دور از بادام نتوانست کرد
جز من که یار را به نگه صید کرده ام بادام عنکبوت که عنقا گرفته است؟
چارهٔ سودای من بیدل ز چشم یار پرس عشق در مغز جنون پرورده بادام مرا
از سنگ سخت تر سخنان در سر شراب چشم و دهان یار به بادام و پسته گفت!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فوت جاب یعنی چه؟
فوت جاب یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
لاشی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز