لغت نامه دهخدا
( آیینه کار ) آیینه کار. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) آینه کار.
( آیینه کار ) آیینه کار. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) آینه کار.
( آیینه کار ) ( صفت ) آنکه آیینه کاری کند.
💡 علاوه بر این نقشها قسمتهای دیگر سقف ایوان و بسیاری از اتاقها و همچنین بدنه و دیوارهای آنها با تصویرهای مختلف و زیبایی چون گل و بوته، اشکال حیوانات، منظره شکارگاه و غیره نقاشی شده و اطراف نقاشیهای سقف ایوان و دیوارها و شاهنشین بنحو بدیعی آیینه کاری شدهاست.
💡 وجود انواع تزئینات دوره قاجار در بنا از جمله کاربندیهای تزئینی در ایوان جنوبی و اتاقهای کناری، نقوش گچی در اتاقهای گوشواره بهطور مفصل و دیگر اتاقها به فراخور اهمیت و همجنین نقاشی روی گچ و آیینه کاری در سقف مسطح ایوان جنوبی و انواع تزئینات گرهچینی در درب و پنجرهها از خصوصیت بارز این بنا میباشد
💡 پوشش خارجی خانه قدیری، سفالی و در و پنجره آن از چوب نراد روسی ساخته شدهاست. این بنا در سال ۱۳۶۷ خورشیدی طعمه حریق شد و بام آن فرو ریخت و در و پنجرهها، تزیینات آیینه کاری و گچ بری آن نیز در این آتشسوزی آسیب جدی دید.