اشک شور و گرم
فرهنگ فارسی
جمله سازی با اشک شور و گرم
شب فراز کوه، ز اشک شور جمع و نور شمع ابر در افشان و خورشید زر افشان دیدهاند
روی زمین بشست دو چشمم ز اشک شور وین شوری غم از دل و آب و گلم نشد
نی نی ز آب دیده من دجله بهتر است کین اشک شور باشد و آن آب خوشگوار
نیست پروا دیده عشاق را از اشک شور تلخی صهبا نمی سازد دهان جام تلخ
به ساغر نگهی مست کن مرا، ساقی که اشک شور، نمک ریخت در شراب مرا