اب برز

لغت نامه دهخدا

( آب برز ) آب برز. [ آب ْ، ب ُ ] ( اِخ ) نام شعبه ای از رود کارون.

فرهنگ فارسی

( آب برز ) نام شعبه از رود کارون

جمله سازی با اب برز

۳- منصوری، امیر، ۱۳۸۹ بررسی هنر گچ‌بری دوره‌ی ساسانی(مورد مطالعه محوطه باستانی برز قاوله، کوهدشت لرستان) رساله کارشناسی ارشد برای دانشگاه آزاد تهران مرکزی، منتشر نشده.
که با فر و برز‌ست و با مهر و داد نگیرد جز از پاک دادار یاد
قهر و لطفت را بود قدرت ‌که انگیزد به فعل آتش برزین ز دریا آب زمزم از دخان
زان برو بازو و زان دست و دل و فره و برز زان به جنگ آمدن و کوشش با شیر عرین
كار به جايى رسيد كه پيامبر فرمود: برز الاسلام كله الى الكفر كله. تماماسلام، با تمام كفر روبرو شده است.
كان جلوس الرضا عليه السلام فى الصيف على حصير و فى الشتاء على مسح و لبسهالغليظ من الثياب حتى اذا برز للناس تزيّن لهم. عيون اخبار الرضا / 2 /1 92
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال آرزو فال آرزو فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ