شعله کشیدن

لغت نامه دهخدا

شعله کشیدن. [ ش ُ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) شعله ور شدن. مشتعل گشتن. آتش گرفتن. سوختن. برافروختن:
سوزدلم فزون شد و تا مغز سر گرفت
آتش کشید شعله و این پنبه درگرفت.شریف خازن تخلص ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شعله ور شدن مشتعل گشتن

جمله سازی با شعله کشیدن

شعله کشیدن معمولاً در زمینهٔ اجتماعی تالارهای گفتگو، آی‌آرسی، با ایمیل، در سرورهای بازی مثل ایکس‌باکس لایو یا شبکه پلی‌استیشن، و سایت‌های اشتراک‌گذاری ویدئو رخ می‌دهد. غالباً در نتیجهٔ مباحثات موضوعات داغ جهان واقعی مثل سیاست، دین، و فلسفه، یا مسایلی که خرده جمعیت‌ها را دوقطبی می‌کند رخ می‌دهد ولی تفاوت‌های ظاهراً جزئی می‌تواند آن را ایجاد کند.
شعله برانگیزی عمدی، بر خلاف شعله کشیدن در نتیجهٔ مباحثات احساسی، توسط افرادی که به عنوان شعله‌برانگیز شناخته می‌شوند به وجود می‌آید که انگیزهٔ خاصی برای تحریک شعله‌ها دارند. این کاربران متخصص برانگیختن شعله و هدف‌گیری جنبه‌های خاصی از مکالمات مجادله برانگیزند.
از طرفی یکی از دلایل اصلی این سلب آرامش و امنیت از بغداد به دلیل شعله کشیدن آتش اختلافات مذهبی در بغداد بود.
شعله کشیدن (انگلیسی: Flaming) برهم‌کنشی خصومت‌آمیز و توهین‌آمیز بین کاربران اینترنت است که غالباً همراه با دشنام‌گویی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مأوا یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز