شادیاخی

لغت نامه دهخدا

شادیاخی. [ شادْ ] ( ص نسبی ) منسوب است به شادیاخ. رجوع به شادیاخ شود.
شادیاخی. [ شادْ ] ( اِخ ) حسن بن علی بن قاسم بن عبد... شادیاخی، مکنی به ابوعلی از مردم نیشابور بود. از اسحاق بن ابراهیم حنظلی و محمدبن رافع حدیث شنید و ابوعبداﷲبن دینار و یحیی بن منصور قاضی از او روایت کرده اند. ( از انساب سمعانی ).
شادیاخی. [ شادْ ] ( اِخ ) شاه بن احمدبن عبداﷲ شادیاخی صوفی، مکنی به ابوبکر ازمردمان نیکوکار و دیندار و از مختصان به خدمت ابوالقاسم قشیری بود و از ابوحفص عمربن احمدبن مسرور و ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری و دیگران حدیث شنیدو ابوالحسین عبدالغافربن اسماعیل فارسی از او حدیث شنیده است. وی در ماه ربیع الاول درگذشت. ( از انساب سمعانی و لباب الانساب ).

جمله سازی با شادیاخی

این شرکت که در سال ۱۳۴۶ در تهران با سهام عبدالحسین شادیاخی، بیژن جزنی، اسحق فنزی، منوچهر کلانتری، هارون یشایایی، گریوم هایراپتیان و اسماعیل فیجانی تأسیس شد بخش عمدهٔ فعالیت آن از بدو تأسیس تا اواخر دههٔ ۱۳۵۰ ظهور و چاپ فیلم‌های تبلیغاتی بود اما از دههٔ ۱۳۶۰ شرکت فیلمساز به یکی از اصلی‌ترین لابراتوارهای ظهور و چاپ فیلم‌های سینمایی در ایران تبدیل شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار
روزگار
مأوا
مأوا
فاک
فاک
سراسیمه
سراسیمه