سائف

لغت نامه دهخدا

سائف. [ ءِ ] ( ع ص ) شمشیردار. ( دهار ). مرد با شمشیر. || مردزننده بشمشیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج، سوائف.

فرهنگ فارسی

شمشیردار

جمله سازی با سائف

فهد به او توصیه کرد که کنترل را به مالیک سائف محول کند که قبول نکرد.
پلیس در تهاجم به این خانه یهودا صدیق را دستگیر کرد و او بعد از ۲۸ روز تحمل شکنجه برید و به بازجویش گفت که مالک سائف مسئول اول حزب است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال آرزو فال آرزو