دشت کولک

لغت نامه دهخدا

دشت کولک. [ دَ ت ِ ل َ ] ( اِخ ) نام محلی است نزدیک بخارا و بلخ و نسبت بدان دشت کولکی شود: زینهار که مولانا تاج الدین دشت کولکی را دریابی که از اولیاء اﷲ است به خاطر من آمد که مرا... بلخ است از این راه بطرف وطن خود میروم بلخ کجا و دشت کولک کجا. از بخارا بیرون آمدم و بطرف بلخ رفتم اتفاقاً مرا ضرورتی پیش آمد که از بلخ به دشت کولک رفتم. ( انیس الطالبین ص 112 ).

جمله سازی با دشت کولک

جیحون خوارزم... منبع این جیحون از بلاد خان باشد از کوههای تبت و بر حدود بدخشان بگذرد پس بحدود ختلان و وخش پنج آب دیگر بزرگ برو پیوندد و آن موضع را پنج آب خوانند و از سوی قبادیان همچنین آبها بدو پیوندد و بحدود بلخ بگذرد و بترمذ آید آنگاه بکالف انگاه بزم آنگاه به آمو تا بخوارزم رسد آنگاه به بحیرهٔ جند و خوارزم ریزد. (از جهان نامه، حاشیهٔ جهانگشای جوینی ج ۲ چ قزوینی ص ۱۰۸). هم در این سال بقول امام یافعی شیخ ابوعلی شقیق بن ابراهیم البلخی وفات یافت اما در نفحات مسطور است که در بعضی از تواریخ بلخ آورده‌اند که شقیق در سنهٔ اربع و تسعین و مائه (۴۹۰ هَ. ق.) در ولایت ختلان بسعادة شهادة رسید والعلم عنداﷲ الحمیدالمجید. (حبیب السیر چ کتابخانهٔ خیام ج ۲ ص ۲۴۴). در زمان جهانبانی سلطان سنجر چهل هزار خانه وار از ترکمانان که مشهور بودند بحشم غز در ولایات ختلان و چغانیان و حدود بلخ و قندز و بقلان اقامت می‌نمودند و هرسال... (حبیب السر چ کتابخانهٔ خیام ج ۲ ص ۵۱۰). چون امیر حسین و امیر تیمور گورکان خاطر از ممر منکلی بوقا و ابوسعید و حیدر فارغ ساختند و روزی چند در حدود بلخ و قندز و بقلان و طایخان و بدخشان بیاسامیشی سپاه پرداختند و با پادشاهان بدخشان صلح کرده آهنگ ارهنگ نمودند و پس از وصول از آب گذشته براه سالی سرای عازم ختلان شدند و از چول عبور فرموده موضع دشت کولک را معسکر ساختند. (حبیب السیر چ خیام ج ۳ ص ۴۰۲).