دبان

لغت نامه دهخدا

دبان. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار. واقع در 77 هزارگزی شمال خاور گاوبندی دارای 86 سکنه. آب آن از چاه و باران و محصول آنجاغلات و خرما و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
دبان. [ دُ ] ( اِخ ) ( ژاک ) آرشیتکت و معمار فرانسوی. متولد در پاریس به سال 1796 و متوفی به سال 1870 م.

فرهنگ فارسی

آرشیتکت و معمار فرانسوی

جمله سازی با دبان

آنچه را ما اكنون مى بينيم، بى شك پيغمبر، آنگاه كه در مكه با مردم وداع مى كرد وسرنوشت امت خويش را در دست اينان مى يافت، مى ديد و دبان مى انديشيد. على ع دربرابر اين جناح كاملا تنها است؛ مردانى كه به وى ايمان دارند: ابوذر، سلمان، عمار وچند تن ديگر، داراى چنين همبستگى پنهانى سياسى نيستند؛ غيبت همگى آنان در سقيفه آن رانشان مى دهد. مسئوليت پيامبر اكنون سخت خطير و حساس است. اعلام على عليه السلام بهعنوان بزرگترين شخصيتى كه شايستگى رهبرى امت را دارد، وحدتى را كه در جامعهبدوى و قبايلى عرب بدست آمده است و تنها ضامن بقاى اين امت جوان است،متزلزل خواهد نمود.