جمع عرفی که از آن به توفیق دلالی، توفیق عرفی، جمع دلالی، جمع عقلایی و جمع مقبول نیز یاد میشود، عبارت است از رفع تعارض ظاهری میان دو یا چند دلیل، بر پایهی قواعد پذیرفتهشده در نزد عرف. در این روش، با تکیه بر اصولی که خردمندان در فهم مراد متکلم به کار میگیرند، میان ادلهی بهظاهر متعارض، سازگاری ایجاد میشود. این فرآیند، در مقابل جمع تبرعی قرار دارد که در آن بدون پشتوانهی عرفی، تصرف در دلالت ادله صورت میپذیرد.
در این مفهوم معمولاً یکی از دو دلیل، بهعنوان قرینه یا در حکم قرینه برای کشف مقصود متکلم از دلیل دیگر به کار میرود. برای نمونه، در تعارض میان عام و خاص، تعارض ظاهری با تقدیم دلیل خاص بر عام و قرینه گرفتن آن برای تخصیص مراد از عام، برطرف میشود. به این ترتیب، هر دو دلیل حفظ شده و هر یک در حوزهی خود کاربرد پیدا میکنند؛ مانند این که دلیل عام بگوید: همهی علما را تکریم کن و دلیل خاص بگوید: عالم فاسق را تکریم مکن که نتیجهی جمع عرفی، وجوب اکرام عالم غیر فاسق خواهد بود.
کاربرد اصلی این اصطلاح در علم اصول فقه و در مبحث تعادل و تراجیح مطرح میشود. بر اساس قاعدهی مشهور الجمع مهما امکن اولی من الطرح، هنگامی که دو دلیل متعارض ارائه میشود، نخستین راهحل، به کارگیری قواعد جمع عرفی برای هماهنگ کردن آنهاست. تنها در صورتی که جمع عرفی ممکن نباشد، به سایر قواعد باب تعارض، مانند ترجیح یک دلیل بر دیگری، رجوع میشود. این رویکرد، نشاندهندهی اولویت حفظ تمامی نصوص و یافتن وجهی برای انسجام بخشیدن به آنها در نظام استنباط احکام است.
 
					 
		 
			 
			 
			