تسرع

لغت نامه دهخدا

تسرع. [ ت َ س َرْ رُ ] ( ع مص ) شتافتن بسوی بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بشتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). || پیشی گرفتن وشتافتن به چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). || شتاب کردن. ( از المنجد ).

فرهنگ عمید

شتافتن، مبادرت کردن، شتاب کردن در امری.

فرهنگ فارسی

شتافتن بسوی بدی. پیشی گرفتن و شتافتن به چیزی.

جمله سازی با تسرع

رشد کریکت در اواسط و اواخر قرن ۱۹ با توسعه شبکه راه‌آهن تسرع یافت. برای اولین بار، تیم‌هایی که فاصله زیادی از هم داشتند می‌توانستند بدون سفرهای زمان‌بر با یکدیگر بازی کنند. تماشاگران می‌توانستند مسافت‌های طولانی‌تری را برای رسیدن به مسابقات طی کنند و حجم جمعیت تماشاگر را افزایش دهند. واحدهای ارتش در سراسر امپراتوری زمان زیادی در اختیار داشتند و مردم محلی را تشویق می‌کردند تا بتوانند رقابت سرگرم‌کننده ای داشته باشند. بیشتر امپراتوری، به استثنای کانادا، کریکت را پذیرفت.
معاويه الّا تسرع السير نحونانبايع عليا او يزيد المانيا(313)اى معاويه ! اگر سريع به جانب ما نيايى، ما با على يا يزيد (بن قيس ) يمانى بيعتخواهيم كرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نمایان یعنی چه؟
نمایان یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز