بادزنه

لغت نامه دهخدا

بادزنه. [ زَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) بادزن را گویند و بعربی مِروحه خوانند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). بادزن و بادبیزن باشد:
بادزنه دست بدست همه
وز دم او باد بدست همه.امیرخسرو ( از جهانگیری ) ( از آنندراج ).بادبیزن باشد. ( از شرفنامه منیری ). رجوع به شعوری ج 1ورق 190، و بادبزن و بادبیزن و بادزن شود. || سوارخ کوچک تنور.

فرهنگ فارسی

باد زن را گویند

جمله سازی با بادزنه

در پیرامون روستای درکه، پهنای دره در حدود ۵۰۰ متر و در محل خروج از کوهستان، پهنای مسیر رودخانهٔ هراز به ۱۰۰۰ متر نیز می‌رسد. در محل خروج از کوهستان، رودخانهٔ هراز به ۶ شاخه تقسیم می‌گردد. ریخت‌شناسی رودخانهٔ هراز اگرچه به‌صورت کلی یک دره - رودخانه است ولی در مجموع ریخت‌شناسی آن تلفیقی از شبکهٔ گیسواری (Braided pattern)، بادزنه‌ای (Fan forming) با چند پیچابه (meander) است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بنت
بنت
داشاق
داشاق
استیصال
استیصال
شیمیل
شیمیل