استحجاب

لغت نامه دهخدا

استحجاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) به دربانی گرفتن کسی را. حجابت از او خواستن. ( منتهی الارب ).

جمله سازی با استحجاب

در نظام خانواده، زن همانند اين گل اختصاصى است. تمام وجود و آثار و ثمراتش از آنكسى است كه سرپرستى و تدبير آن را عهده دار گشته است اين پاسدارى ازگل، كه براى مصونيت آن است، اگر چه همراه با برنامه ها و محدوديتهايى است، ولىاين امر، به صلاح گل و صاحب گل است. نام اين مصونيت در فرهنگ اسلام، (حجاب ) استحجاب؛يعنى پوشش؛ پوشش گل از تيرهاى مسموم شيطان (3).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت